بنیادگرایی راهبردی

بنیادگرایی راهبردی
شاید بارها و بارها داستان برتری حباب گونه بعضی از صنایع، سازمان ها و شرکت های عظیم اقتصادی را شنیده باشید . در واقع بعضی از صنایع و سازمان ها پس از سپری کردن یک دوره طلایی رشد و توسعه ، پس از مدتی برتری آنها رو به افول می گذارد .چه عاملی در ایجاد چنین پس رفتی دخالت دارد؟ آیا دست ِدانش و مهارت در کار است، یا کیفیت، و یا قیمیت ، شاید اعتبار، و شاید هم سرمایه ؛ اصلاً شاید دست همه ی این موارد درکار است. اما دراینجا به یک مورد بسیار مهم اشاره می کنم که خیلی از مدیران کمتر به آن توجه دارند . این عامل ، می تواند دژ مستحکم هر قله موفقیتی را فرو بریزد ، باعث متلاشی کردن استحکامات سازمان ها و کسب وکارهای بزرگ و کوچک بشود .
بخش عمده ای از شرایط چالش برانگیز هر کسب وکار یا فعالیت اقتصادی به یک نوع تفکر سنتی مربوط می شود. من نام این نوع تفکر که را که باعث سقوط امپراطوری و زوال بعضی از شرکت ها و سازمان ها می شود ، ” بنیادگرایی راهبردی” نام گذاری کرده ام. بنیاد گرایی راهبردی، نوعی تفکر است که شدیداً به راهبردها و نقشه ها و استراتژی های گذشته،تعصب ویژه نشان می دهد. سهم این تفکر در ایجاد ناکامی ، رکود و بحران، در خیلی از کسب وکار ها ، شدیدتر از سایر عوامل است. به اصطلاحی، این نوع تفکر ، عامل بالادستی سایر عوامل دیگر نابسامانی است. به نوعی ، این تفکر ، مادر تمامی شکست های سازمانی و یا فعالیت های اقتصادی می باشد. کم توجه ای به این موضوع ، باعث حذف سریع یک فعالیت وتجارت، از بازار کار و رقابت می شود .
چرا در بعضی از شرکت ها ، صنایع و سازمان ها ، همیشه شاهد رشد،تحول و استحکام هستیم ولی در بعضی از سازمان ها و یا کسب و کارها ، دوران افول رونق را به سرعت مشاهده می کنیم ؟ چرا تاریخ انقضای پیشرفت بعضی شرکت ها یا صنایع هیچگاه به سر نمی آید ولی درنقطه مقابل، بعضی از صنایع و یا موسسات پس از طی یک دوره موفقیت ، به سرعت باد افتخار و سرمستی کامیابی آنها زده می شود.
من عنوان”بنیاد گرایی راهبردی” را از گفته ی آنتونی گیدنز اقتباس کرده ام. وی می گوید: ” به استدلال من بنیادگرایی چیزی نیست جز سنتی که به شیوه ای سنتی از آن دفاع می شود”.
در واقع وقتی صاحبان صنایع و مدیران شرکت ها ، با شیوه های قدیمی و استراتژی های کهنه، به فکر تحول های نوین هستند ،مانند، کوبیدن هاون در آب ، عمل می کنند.
وقتی برای ادامه حیات اقتصادی سازمان یا کسب و کارمان، بر روش های سنتی پافشاری می کنیم، به نوعی دچار اهمال کاری در حوزه کاری خودمان نسبت به شرایط آینده می شویم. متأسفانه بیشتر شرکت های موفق، در دوران طلایی خودشان به این بنیادگرایی راهبردی گرفتار می شوند. آنها از درک تغییر و تحولات دور و اطراف بی خبر هستند و گاهی مانند افسانه ی قلعه تروا، سرمست پیروزی و فتح می شوند، بی خبر از اینکه دشمن در پشت دیوار قلعه در حال ترسیم نقشه حمله ای دیگر است.
من همیشه گفته ام ؛ پیروزی و موفقیت یک چیز است ، حفظ و نگهداری آن چیز دیگر است ، و حتی خیلی مهم تر از خود پیروزی . قانع شدن به یک دوره موفقیت ،و اعتماد بی چون چرا به استراتژی گذشته ، راهبرد بسیار خطرناکی است که هیچ کمکی به تثبیت موقعیت رو به رشد یک سازمان یا یک بنگاه اقتصادی نمی کند.
اگر در یک برهه زمانی توانستید به موفقیت خوبی برسید، نباید از این حقیقت غفلت کنید ، که این افتخار ، دیگر تهدید نمی شود و آسیب پذیر نیست و می تواند برای هیمشه متسحکم و تثبیت شود. مانند افسانه تروا. فراموش نکنید که همیشه افراد باهوشی در کنار شما هستند که این موفقیت شما را به حساب ترغیب خودشان می گذارند و سعی در پیشی گرفتن از شما می کنند. باید از دستاوردهای موفقیت آمیز خودتان بیشتر از خود موفقیت ، حفاظت کنید. اگر به دوران طلایی خودتان رسیده اید، باید به فکر تنظیم برنامه هایی برای حفظ و استحکام بخشیدن به این دستاورد عالی باشید. به عبارتی این موفقیت را به حال خودش رها نکنید.
اگر مدیر یک بنگاه اقتصادی و یا کسب و کار با اعتبار هستید ، باید مراقب غرور و بنادگرایی راهبردی باشید . اکثر شرکت های معتبر ، به دلیل همین عدم تمرکز و کم توجه ای به موضوع ، رفته رفته شاهد رکود در فعالیت خودشان می شوند و وقتی از خواب غفلت بیدار می شوند، که کار از کار گذشته است. بعضی از مدیران در دوران رکود، کار را هم از این خراب تر می کنند و شروع به دست کاری در برخی از عوامل حاشیه ای می کنند که اصلاً هیچ دخالتی در ایجاد چنین بحرانی ندارند . در واقع واکنش مناسب به دوران رکود این نیست که یک خودکار قرمز در دست بگیرید و روی بسیاری از هزینه ها یا نیروهای انسانی خط بکشید . بلکه باید در این دوران ، به صورت هوشمندانه به تحلیل عوامل بازدارنده پیشرفت و توسعه ی فعالیت خودتان بپردازید. یعنی دقیقاً به ارزیابی ریشه ای ، رکود خودتان اقدام کنید . ببینید چه عواملی به شاخص ها و معیار های موفقیت قبلی شما لطمه وارد کرده است.
سازمان های موفق، در زمان رسیدن به دستاورد های انقلابی توسعه بخش ، به فکر ایجاد دژ حفاظتی جدید ، از این تحول انقلابی هستند تا بتوانند از دستاورد موفقیت آمیزخود ، به خوبی حفاظت کنند. آنها به فکر استراتژی های نوین و مکانیسم ها جدید برای مقابله با تهدیدهای آینده بازار هستند. به نوعی گذر از بنیادگرایی راهبردی ، به ترسیم برنامه های آینده نگر هستند.
موفقیت های رو به جلو، مدیون تلاش ها و برنامه های آینده نگر است . دیدگاه آینده نگر می تواند به توسعه ابزار های پیشرفت ،مانند تقویت نیروی انسانی کارآمد و متخصص ، بهبودکیفیت بالای محصولات، رصد دقیق بازار ، استفاده از تکنولوژی روز و نوین ، و ده ها دلیل بنیادین دیگر، که آینده رشد وتوسعه کسب وکارتان به آنها وابسته باشد، انجام گیرد . به هر ترتیب ، باید از مرز وابستگی نقشه ها و راهبردی های دوران گذشته ، گذشت و به فکر برنامه های آینده دار باشید . کوتاهی و سستی نسبت به نگرش آینده نگر می تواند شما را با روحیه بنیاد گرایی راهبردی رو به رو سازد و دوران طلایی فعالیت شما را تهدید به شکست های جبران ناپذیر کند.
در این جا به نکته ی مهمی اشاره می کنم ، انسان نباید هرگز بگوید: ” تا اینجا کافی است ” ، و خودش را در تله ی “قانع شدن” بیندازد . وقتی شرایط کسب وکار خودتان را با این تفکر ساماندهی می کنید باید منتظر سونامی های شدیدی در عرصه کار و فعالیت تان باشید. خیال نکنید وقتی شما به خواب رفتید ، رقبا هم در خواب هستند . بلکه ممکن است خیلی ها خودشان را به خواب زده باشند و منتظر خوابیدن شما باشند . از این لحظه به بعد، این افراد یا سازمان ها ، شروع و اقدام به ایجاد ابداعات ، اختراع و نوآوری جدیدی می کنند که شاید به فکر شما هم خطور نکند، و وقتی از خواب بیدار می شوید ، می بینید که از خیلی از رقبا عقب افتاده اید. پس باید موفقیت خودتان را از حصار محدودیت زمانی بیرون بکشید و برای رشد وتحول خودتان تاریخ مصرف قایل نشوید. نگویید :” تا اینجا بس است “. از قانع شدن به پیروزی لحظه ای ، فاصله بگیرید . هر روز باید به فکر ترسیم آینده جدیدتر بود . یک شرکت یا بنگاه اقتصادی نباید اوضاع خود را محدود به یک موفقیت یا یک شرایط و محصول ویژه کند . همیشه افرادی جسور پیدا می شوند که پا در تجارب دیگران می گذارند و به نردبانی بالاتر از دانش و فناوری گذشته دیگران، دست می یابند . این افراد، با تلاش ها و جسارت های زیاد، اقدام به ایجاد دستاوردها و اکتشافات تازه تر از شما می کنند .
به هر حال در هر مرحله از پیشرفت خودتان، باید با اتخاذ روش های مهم ، به فکر شرایط حفظ و نگهداری این موفقیت هم باشید تا دوران طلایی شما با دروان رکود و زوال، مواجه نشود و زحمات و سرمایه های عظیم شما دچار آسیب نگردد. بنادگرایی راهبردی را جدی بگیرید.
یک مثال ساده می زنم . سخن از ازدواج است. شما برای آینده زندگی خودتان و بنا کردن کانون خانواده، شروع به انتخاب همسر می کنید ، همسر ایده آل خودتان را پیدا می کنید و برای این پیوند موفقیت آمیز، شروع به خرید خانه و اسباب و اثاثیه منزل می کنید. اما آیا استحکام یک زندگی در همین نقطه به پایان می رسد و زندگی راه خودش را خود به خود ادامه می دهد؟ مسلم است که جواب تان منفی است. تشکیل خانواده، تنها آغاز راه بنیادخانواده است. باید به فکر روابط عاطفی با همسرتان باشید ، باید به فکر تولد فرزندان و تربیت آنها در آینده باشید، باید به فکر اقتصاد و روابط درونی و بیرونی خانواده تان باشید . به عبارتی، در زندگی هر روز باید به فکر کسب مهارت های جدید باشید تا با شرایط جدید خانواده هماهنگ باشید . مسلم است که راهبرد جدید پدر خانواده برای حفظ کانون خانواده اش با راهبردهای چندین سال قبل فرق میکند. اکنون فرزندان بزرگتر شده و جمعیت خانواده تغییر کرده است . پس به برنامه ریزی های جدیدتر برای حفظ خانواده نیاز است تا بتوان از شرایط تازه در خانواده حفاظت کرد. نمی توانید شرایط حاکم بر خانواده را به حال خودش رها سازید. اگر خیال کنید که شرایط زندگی همیشه مانند همان روز های اولیه دوران عقد و روزهای نخستین زندگی است ، صادقانه بگویم ، خیلی ساده لوح هستید و نشان می دهید که از فراز و فرودهای قوانین اینده زندگی هیچ آگاهی و اطلاعی ندارید. خیال می کنید شرایط بیست سال دیگر زندگی تان مثل همین سال های اولیه است . فکر می کنید انرژی جوانی شما به همین شکل باقی می ماند و یا فرزندان تان ، قد و قوارشان همیشه ثابت است . همین اتفاق ساده نگری می تواند باعث فرو پاشی تمامی ثروت و گنج بزرگ خانواده شما شود .
شرایط در حال تغییر است ، در این عصر، توقعات خانواده ها دگرگون شده ، تربیت فرزندان و آموزش آنها به شیوه های سنتی گذشته ، پاسخگوی نیازهای امروز نیست. باید به فکر کسب مهارت های زندگی جدید باشید . این مثال را از این جهت زدم که همین اتفاق هم می تواند در عرصه ی کسب وکار یا هر تشکیلات سازمانی و اقتصادی ، رخ دهد.
عصر حاضر از سوی صاحب نظران ، به این علت عصر شتاب و سرعت نامگذاری شده است که همه چیز در آن، به سرعت در حال تغییر و تحول است . موفقیت های امروز شما ، ممکن است در روز های آینده ، سنتی شوند و با موج های جدید تر ، کهنه شوند. به همین دلیل است که باید مراقب تفکر بنیادگرایی راهبردی خودتان باشید.
در اینجا یک جمله ی کلیدی به شما می گویم : ” تغییر، راز ماندگاری است” . آینده درخشان، متعلق به شرکت ها، بنگاه های اقتصادی ، مشاغل و حتی افرادی است که همیشه آماده تغییر هستند.
ابراهیم علی عزیزی مدرس توانمند سازی فردی ونیروی انسانی
راهکارهای علمی وکاربردی موفقیت وکامیابی
مدیر سایت کلید اوج
نگرش آب باریکه (بخش دوم)
هدف های ارزشی درونی
نقش ارتباط ذهن و بدن
نقش ارتباط ذهن و بدن