قلب هوشیار یا مغز دوم

قلب هوشیار یا مغز دوم
در این مقاله علمی که بر گرفته از مقالات چندین سایت علمی و معتبر می باشد . این مقاله علمی به این موضوع می پردازیم ، به چه دلیل بزرگان اعصار گذشته تاکنون این همه برای قلب انسان اهمیت ویژه ای قایل بوده اند. مانند فلاسفه ، عارفان ، آموزه های فرهنگی و دینی؟
چرا جایگاه قلب این همه مهم و با ارزش است؟
قلب انسان “مغز” دارد!
یک پژوهش جدید نشان میدهد که بر خلاف باورهای رایج، مغز مرکز هوشیاری کل بدن نبوده و قلب نیز نقش مهمی در روند هوشیاری ایفا میکند.
به گزارش ایسنا به نقل از یونیورسیتی هرالد، نوروکاردیالوژی Neurocardiology یک رشته نوظهور در طب در بیش از یک دهه گذشته بوده که تمرکز اصلی آن بر روی چگونگی ارتباط مغز و قلب از طریق سیستم عصبی است.
تحقیقات اخیر در این زمینه نشان میدهد که قلب، دارای یک “مغز منحصر به خود” است به این معنی که قلب نیز دارای یک مرکز بوده که اطلاعات را حمل و دریافت میکند.
“مغز قلب”، قلب را قادر می سازد تا عملکردهایی نظیر یادگیری، یادآوری و تصمیم گیری را جدا از قشر مخ انجام دهد.
تحقیقات بیشتر نشان میدهد که قلب همچنین میتواند با ارسال مداوم سیگنالهای مربوط به ادراک، شناخت و احساسات، مغز را تحت تاثیر قرار دهد.
دانشمندان در موسسه HeartMath بر این باورند که قلب احساسات مثبت مانند شادی، عشق و یا تقدیر را احساس کرده و یک پیام خاص را ایجاد میکند. به گفته آنها، قلب بزرگترین میدان الکترومغناطیسی را در بدن تولید کرده که آنها قادر به دریافت اطلاعات گسترده از آن هستند.
به گفته دکتر رولن مک کارتی، مدیر موسسه HeartMath ، این میدان الکترومغناطیسی دارای اطلاعات عاطفی بوده که توسط قلب فرستاده میشود .اگر ما تغییری در احساسات خود ایجاد کنیم، در واقع کد داخل میدان الکترومغناطیسی را تغییر دادهایم؛ در نتیجه بر افراد اطراف خود تاثیر خواهیم گذاشت.
این تئوری توضیح میدهد که چرا برخی از مردم با وجود مشکلات بسیار، هنوز هم دارای آرامش درونی و احساس شادی هستند.
گذشته از آن، این دانشمندان همچنین دریافتند که هم قلب و هم مغز دارای شهود هستند به این معنی که اتفاقات را قبل از وقوع دریافت کرده و به آن پاسخ میدهند.
آنچه باعث شگفتی میشود این است که قلب این اطلاعات را برای اولین بار و حتی زودتر از مغز دریافت میکند.
علم مدرن اعتقاد مردم باستان را بر این که قلب مرکز خرد بالا می باشد تأیید کرده است. قلب می تواند چیزها را به خاطر آورده و تا حد زیادی شبیه مغز عمل کند. (شاتراستاک)
قلب با داشتن شبکه پیچیدهای از سلولهای عصبی، انتقالدهندههای عصبی و سلولهای پشتیبانی دارای ساختاری شبیه به ساختار مغز است.
دکتر رالین مککراتی از مؤسسه هارتمَت- یک مؤسسه غیرانتفاعی که به ارائه درمانهایی بر اساس ارتباط بین قلب و مغز میپردازد- گفت : “اگر بهطور استعاری صحبت کنیم در داخل قلب یک مغز وجود دارد. این یک واقعیت در آناتومی است که در داخل قلب، سلولها و غدههای عصبی وجود دارد با عملکردهایی شبیه آنچه که در مغز اتفاق میافتد، مانند حافظه.”
وی افزود : “آنچه که بیشتر مردم به آن واقف نیستند این است که در واقع میزان اطلاعاتی که قلب به مغز ارسال میکند بیشتر از آنچه است که مغز به قلب می فرستد.”
دکتر جی اندرو آرمور برای نخستین بار در سال ۱۹۹۱ اصطلاح “مغزِ قلب” را به کار برد. او همچنین از قلب با عنوان “مغز کوچک” نام برد.
طبق مطالعات دانشکده پزشکی دانشگاه هاروارد ارتباط بین قلب و مغز، هر دو اندام را تحت تأثیر قرار میدهد.
افسردگی، استرس، تنهایی، نگرش مثبت و سایر عوامل روانی اجتماعی، قلب را تحت تأثیر قرار میدهد و سلامت قلب نیز متعاقباً بر مغز تأثیر میگزارد.
بر این اساس شاخه جدیدی در علم با عنوان نوروکاردیولوژی گسترش یافتهاست که به مطالعه ارتباط بین مغز و قلب میپردازد. محققین دریافتهاند که احساسات منفی، ریتم قلب و الگوی امواج مغزی را از هماهنگی خارج میکند.
به عنوان مثال بر طبق این مطالعات در دانشکده پزشکی دانشگاه هاروارد، پاسخهای همراه با استرس عوارضی در بدن ایجاد میکند که شامل فشار خون بالا و گسترش میزان پلاکتهای لختهکننده در عروق میشود و تغییراتی در مغز ایجاد میکند که منجر به اضطراب و افسردگی میگردد.
برعکس زمانی که فرد احساسات مثبتی را تجربه میکند، ریتم قلب و الگوی امواج مغزی هماهنگ و منسجم میگردد.
قلب به مانند مرکز احساسات عمل میکند.
قلب، به عنوان یک عضو با این تصورکلی درباره قلب که “مرکز احساسات” میباشد مرتبط است. قلب پیامهایی را از طریق مسیرهای فیزیکی به مغز میفرستد که از آنها به عنوان احساسات تعبیر میشود.
مک کراتی چنین توضیح میدهد که “ضربان قلب بیشتر شبیه کُد مورس است که با این پیامها حالت عاطفی فرد را منعکس می کند.”
مک کراتی به مدت ۳۰ سال به عنوان روان فیزیولوژیست کار کردهاست. یکی از روشهایی که او از طریق مؤسسه هارتمت به کار بردهاست “تنفس همراه با تمرکز بر قلب” میباشد.
به گفته مک کراتی در این روش “بیمار همراه با تنفس عمیق توجه خود را به قلب خود هدایت میکند که موجب انتقال در فیزیولوژی بدن شده و تغییر آهنگ بدن را سهولت میبخشد.”
آگاهی در قلب آغاز می شود نه در مغز.
شعر، ادبیات و عشق دارای سابقۀ طولانی بوده و با شوق، احساس و آگاهی همراه هستند. مطالعات جدید در مورد اعصاب قلبی عروقی نشان داده اند که قلب ارتباط بسیار نزدیکی با مغز دارد که نقش حیاتی در احساساتمان بازی می کند.
پژوهش هایی که در دو دهه گذشته انجام شده، نشان داد که قلب نیز یک مرکز پردازش اطلاعات دارد که می تواند یاد بگیرد، به یاد آورد و مستقل از مغز عمل کند و در واقع با ارسال پیام به مناطق کلیدی مغز مانند آمیگدال، تالاموس و هیپوتالاموس که مناطقی برای تنظیم ادراکات و احساسات ما هستند، ارتباط برقرار می کند. به نظر می رسد که ما یک مغز دوم در قفسۀ سینه مان داریم. به عنوان مثال دانشمندان آزمایشی انجام دادند که با استفاده از عکس برداری عملکرد و ردیابی ضربان قلب، رابطۀ بین سیستم های قلبی عروقی و اندام های مختلف را پیگیری کنند.
درمطالعات انجام شده، شواهدی وجود دارد که نشان می دهد، مغز قلب می تواند محرک را قبل از اینکه به مغز برسد و در آنجا پردازش شود، مانند یک اخطار قبلی بدن، دریافت کرده و به آن پاسخ دهد. محققان مطالعه ای را در مجلۀ طب مکمل و جایگزین منتشر کردند که در آن ارتباط بین تغییر ضربان قلب شرکت کنندگان را با یک پیش محرک نشان دادند. به عبارت دیگر ضربان قلب افراد مورد مطالعه به طور مستقیم تغییراتی که قرار است اتفاق بیفتد (آینده را قبل از اینکه اتفاق بیفتد) را احساس می کند. حتی اگر مغز و بدن به عنوان یک کل به پردازش آن محرک بپردازند، به نظر می رسد که برای اولین بار قلب آن را دریافت کرده است.
شاید امروزه جذاب ترین تحقیقات در مورد اعصاب قلب، واکنش احساس قلب یک نفر نسبت به فرد دیگر باشد. مطالعات انجام شده در مرکز تحقیقات HeartMath نشان دادند، افرادی که بیش از ۵ پا از امواج الکترومغناطیس قلب فاصله دارند، می توانند با امواج مغزی دیگر شرکت کنندگان تحت تأثیر قرار گیرند یا حتی با آن ها همگام شوند. در کوتاه مدت، به نظر می رسد مغز ذاتاً حساس شده و انرژی قلب دیگران را دریافت می کند. چنین ارتباط الکترومغناطیسی، عجیب به نظر می رسد. از دیدگاه تکاملی این حالت برای درک متقابل عمیق تر غیرکلامی در نسل های متمادی ایجاد شده است.
به گفته دکتر رولن مک کارتی، مدیر مؤسسه HeartMath، این میدان الکترومغناطیسی دارای اطلاعات عاطفی بوده که توسط قلب فرستاده می شود. اگر ما تغییری در احساسات خود ایجاد کنیم، در واقع کد داخل میدان الکترومغناطیسی را تغییر داده ایم؛ در نتیجه بر افراد اطراف خود تأثیر خواهیم گذاشت.
این تئوری توضیح می دهد که چرا برخی از مردم با وجود مشکلات بسیار، هنوز هم دارای آرامش درونی و احساس شادی هستند.
گذشته از آن، این دانشمندان همچنین دریافتند که هم قلب و هم مغز دارای شهود هستند به این معنی که اتفاقات را قبل از وقوع دریافت کرده و به آن پاسخ می دهند. آنچه باعث شگفتی می شود این است که قلب این اطلاعات را برای اولین بار و حتی زودتر از مغز دریافت می کند.
به تازگی یک تیم تحقیقاتی گزارش هایی را در فضای مجازی منتشر کرده است که نشان می دهد قلب انسان ها دارای مغز است!
به گزارش کلیک، تحقیقاتی که روی افرادی که قلب اهدایی دریافت می کنند صورت گرفته است، حاکی از این است که بعد از دریافت قلب، این افراد، به طور درونی، کسانی را می شناسند که تاکنون آن ها را ندیده اند و حتی از آن ها خاطره هم دارند!
به گزارش دانشگاه هرالد، به تازگی یک رشته جدید وارد عرصه تحقیقاتی بیولوژیکی شده که به آن نوروکاردیالوژی گفته می شود. در این رشته حدود یک دهه است که تحقیقاتی صورت گرفته که طی این پژوهش ها قصد دارند بدانند که واقعا آیا قلب با مغز ارتباطی دارد یا نه! به نظر شما چطور؟
گفته می شود که احتمال ارتباط عصبی بین قلب و مغز از ابتدا یک ایده بوده است که با دیدن شواهد متعدد، متخصصان شروع به بررسی بیشتر آن کرده اند. حاصل تحقیقات این تیم این است که هر فرد دارای قلبی است که این قلب دارای یک مغز منحصر بفرد و خاص خود است. با توجه به این داده ها قلب یک پایگاه مرکزی دارد که داده ها و اطلاعاتی را کسب می کند.
شناسایی مغز در قلب
در تحقیقات یاد شده دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که قلب جدای از عملکرد مخ و مغز، در فرآیند یاد آوری موضوعات و مسائل وارد عمل می شود و می تواند در این مرحله بسیار خوب عمل کند.
با این یافته، این تیم برآن شدند که موضوع را بیشتر گسترش دهند. تا اینکه به این رسیدند که قلب قدرتی دارد که در بسیاری اوقات با انتشار سیگنال هایی، بر روی عملکرد مغز نیز تاثیر می گذارد.
از طرفی محققانی که در موسسه HeartMath کار می کنند معتقدند که قلب دارای یک بخش خاص است که احساسات را درک می کند و با توجه به دریافتی های خود، پیام هایی را برای مغز ارائه می دهد.
این گروه تحقیقاتی معتقدند که قلب یک مرکز بزرگ الکترومغناطیسی در بدن ایجاد می کند که می توانند از آن اطلاعات زیادی کسب کنند.
دکتر رولن مک کارتی که مدیر این موسسه تحقیقاتی است اعتقاد دارد که این میدان بزرگ الکترومغناطیسی، سرشار از اطلاعات عاطفی است که قلب مسئول دریافت و ارسال آن هاست.
این بدین معنی است که وقتی شما احساساتی می شوید و احساس خود را تغییر می دهید، در کد های این میدان تغییرات و تداخلی ایجاد کرده اید و این روی دیگران تاثیر خواهد گذاشت.
شناسایی مغز برای قلب
این گروه با بررسی این عقیده به این باور رسیده اند که وجود این میدان و کد های آن موجب شده به این نتیجه برسیم که چرا واقعا بعضی از افراد با وجود مشکلات عدیده و ناکامی های فراوان هنوز هم سرشار از آرامش هستند.
اما جالب ترین بخش یافته های این تیم ها این است که قلب و مغز هر دو دارای شهود هستند این بدین معنی است که قبل از وقوع هر اتفاقی این دو عضو سیگنال هایی دریافت می کنند که از واقعه با خبر می شوند.
اما جالب این است که قلب همیشه نسبت به مغز پیشگام تر بوده و این اطلاعات و کد ها را خیلی سریع تر از مغز دریافت می کند و نسیت به آن ها عکس العمل نشان می دهد. چه بسا که قلب، مغز را از خیلی رویداد ها با خبر می کند.
قلب با داشتن شبکه پیچیدهای از سلولهای عصبی، انتقالدهندههای عصبی و سلولهای پشتیبانی دارای ساختاری شبیه به ساختار مغز است.دکتر رالین مککراتی از مؤسسه هارتمَت- یک مؤسسه غیرانتفاعی که به ارائه درمانهایی بر اساس ارتباط بین قلب و مغز میپردازد- گفت: “اگر بهطور استعاری صحبت کنیم در داخل قلب یک مغز وجود دارد. این یک واقعیت در آناتومی است که در داخل قلب، سلولها و غدههای عصبی وجود دارد با عملکردهایی شبیه آنچه که در مغز اتفاق میافتد، مانند حافظه.”
وی افزود: “آنچه که بیشتر مردم به آن واقف نیستند این است که در واقع میزان اطلاعاتی که قلب به مغز ارسال میکند بیشتر از آنچه است که مغز به قلب می فرستد.”
دکتر جی اندرو آرمور برای نخستین بار در سال ۱۹۹۱ اصطلاح “مغزِ قلب” را به کار برد. او همچنین از قلب با عنوان “مغز کوچک” نام برد. طبق مطالعات دانشکده پزشکی دانشگاه هاروارد ارتباط بین قلب و مغز، هر دو اندام را تحت تأثیر قرار میدهد.
افسردگی، استرس، تنهایی، نگرش مثبت و سایر عوامل روانی اجتماعی، قلب را تحت تأثیر قرار میدهد و سلامت قلب نیز متعاقباً بر مغز تأثیر میگزارد.
بر این اساس شاخه جدیدی در علم با عنوان نوروکاردیولوژی گسترش یافتهاست که به مطالعه ارتباط بین مغز و قلب میپردازد. محققین دریافتهاند که احساسات منفی، ریتم قلب و الگوی امواج مغزی را از هماهنگی خارج میکند.
به عنوان مثال بر طبق این مطالعات در دانشکده پزشکی دانشگاه هاروارد، پاسخهای همراه با استرس عوارضی در بدن ایجاد میکند که شامل فشار خون بالا و گسترش میزان پلاکتهای لختهکننده در عروق میشود و تغییراتی در مغز ایجاد میکند که منجر به اضطراب و افسردگی میگردد.
برعکس زمانی که فرد احساسات مثبتی را تجربه میکند، ریتم قلب و الگوی امواج مغزی هماهنگ و منسجم میگردد.
قلب به مانند مرکز احساسات عمل میکند. قلب، به عنوان یک عضو با این تصورکلی درباره قلب که “مرکز احساسات” میباشد مرتبط است. قلب پیامهایی را از طریق مسیرهای فیزیکی به مغز میفرستد که از آنها به عنوان احساسات تعبیر میشود.
مک کراتی چنین توضیح میدهد که “ضربان قلب بیشتر شبیه کُد مورس است که با این پیامها حالت عاطفی فرد را منعکس می کند.”
مک کراتی به مدت ۳۰ سال به عنوان روان فیزیولوژیست کار کردهاست. یکی از روشهایی که او از طریق مؤسسه هارتمت به کار بردهاست “تنفس همراه با تمرکز بر قلب” میباشد.
به گفته مک کراتی در این روش “بیمار همراه با تنفس عمیق توجه خود را به قلب خود هدایت میکند که موجب انتقال در فیزیولوژی بدن شده و تغییر آهنگ بدن را سهولت میبخشد.”
عشق با مغز احساس می شود یا قلب؟
عشق در اصل به مغز مربوط است، اما قلب را نیز تحت تاثیر قرار می دهد، زیرا در جریان عاشق شدن، فرآیندهایی از مغز به قلب و برعکس منتقل می شود. به عنوان مثال، فعال شدن بخش هایی از مغز موجب تحریک قلب نیز می گردد. برخی از علایم ناشی از عشق که در قلب خود حس می کنیم در حقیقت از مغز سرچشمه می گیرند.
محققان کشف کردند که در اثر عاشق شدن میزان فاکتور رشد عصبی (NGF) در خون بالا می رود. NGF یک مولکول کلیدی در رفتار اجتماعی انسان و همچنین پدیده “عشق در نگاه اول” است. این محققان معتقدند که در حقیقت عشق دارای یک اساس علمی می باشد.
با شکست و یا پایان یافتن یک رابطه عاشقانه، خطر افسردگی و اختلالات عاطفی در حداقل یکی از زوجین افزایش می یابد.درک کامل مکانیسم مغزی عشق و شکستن قلب پس از جدایی، به درمان بسیاری از اختلالات روانی ناشی از ارتباطات انسانی کمک خواهد نمود.
عشق به اشکال گوناگون در انسان ها مشاهده می شود و بسته به نوع عشق، بخش های متفاوتی از مغز تحت تاثیر قرار می گیرد. به عنوان مثال عشق مادر و فرزند که به “عشق بدون قید و شرط ” مشهور است، نقاطی را در بخش میانی مغز تحت تاثیر قرار می دهد.
در عشق بین یک زوج، همان بخش هایی از مغز تحریک می شود که در اثر مصرف کوکائین تحت تاثیر قرار می گیرد.
سلامت مغز در گرو سلامت قلب:
حفظ سلامت قلب و تقویت آن می تواند باعث کاهش سرعت پیر شدن مغز شود.
به گزارش بی بی سی، یک تیم از محققان دانشگاه بوستون آمریکا با بررسی نتایج اسکن مغزی در تحقیقات خود متوجه شدند افرادی که قلب شان کُند کار می کند و خون کمتری پمپاژ می کند مغزهای پیرتری نسبت به سایرین دارند.
محققان در تحقیقات خود که روی هزار و ۵۰۰ نفر انجام گرفت همچنین متوجه شدند که مغز پیر کوچک و چروک می شود.
این محققان با اشاره به تحقیقات خود در مجله ” گردش خون ” نوشته اند که قلب ضعیف و کند به طور میانگین باعث پیرتر شدن مغز به میزان ۲ سال می شود. این مسئله بیشتر در افراد جوانی که در سن حدود ۳۰ سالگی قرار دارند و دچار عوارض قلبی نیستند و در افراد مُسنی که به عوارض قلبی مبتلا هستند، دیده می شود.
دکتر آنجلا جفرسون، محقق ارشد این تحقیق می گوید”: افراد مشارکت کننده در این تحقیق بیمار نیستند و تنها تعداد کمی از آن ها به عوارض قلبی مبتلا هستند.” در این بررسی مشخص شد که قلب حدود یک سوم این افراد کُند کار می کند، در نتیجه خون کمتری پمپاژ می کند. این مسئله با حجم کم مغز در ارتباط است و به گفته این محققان می تواند باعث بروز نگرانی هایی به دلیل احتمال پیری زودرس مغز شود، البته در این رابطه تحقیقات بیشتر لازم است.
گفته می شود در افرادی که از حجم کمتر مغز برخوردارند کاهش عملکرد مغز مشاهده نشده است. با این حال محققان می گویند: چروکیدگی و کوچک تر شدن مغز می تواند از علائم اولیه ایجاد مشکل در فرد باشد. افراد دچار فراموشی حاد اغلب دارای مغز کوچک تر و فشرده تری هستند که این مسئله می تواند زنگ خطری را در ارتباط با افرادی که در معرض پیری زودرس قرار دارند به صدا دراورد.
دکتر جفرسون می گوید: تئوری های زیادی در باره این که چرا فعالیت پایین و کُند قلب یا میزان پمپاژ خون در بدن بر سلامت مغز تأثیر می گذارد وجود دارد.
متخصصان می گویند تنها راه حل تغییر میزان پمپاژ خون و افزایش این میزان انجام فعالیتهای مستمر ورزشی است به طوری که فعالیت قلب و ضربان آن تا حد زیادی در زمان ورزش افزایش یابد.
با افزایش سن و با سخت و باریک شدن مویرگ های مغزی، توانایی بدن در دریافت اکسیژن کاهش می یابد که این امر سبب نارسایی مغزی و فرتوتی و اختلالات پیری می شود. علائم این مشکل کاملا بارز بوده و به شکل از دست دادن تمرکز حواس و حافظه کوتاه مدت، فراموشی، پریشانی، ضعف، خستگی،افسردگی،اضطراب،سرگیجه و وجود صدا در گوش دیده
می شود.
…………
منابع
خبر گزاری ایسنا یکشنبه / ۱۲ دی ۱۳۹۵ /
و چندین سایت معتبر علمی
ابراهیم علی عزیزی مدرس توانمند سازی فردی و نیروی انسانی
مدرس دوره های فکر ثروتمند
روش های علمی وکاربردی موفقیت و کامیابی
مدیر سایت کلید اوج
با درود!
این تحقیق اگر درست باشد معنی اش این است که کسانی که پیوند قلب انجام داده اند یا دارای قلب مصنوعی شده اند یا قلبشان با باطری کار می کند دچار دگرگونی شخصیت شده باشند!! انسان با قلب مصنوعی می تواند زندگی کند ولی آیا یک مغز مصنوعی هم توانسته انسان را به زندگی باز گرداند؟! هر چند شاید قلب نقش اندکی داشته باشد ولی به نظر می رسد آنچه شخصیت انسان را می سازد مغز اوست. و نیز این مغز است که با تاثیر پذیری از تغذیه یا داروهای شیمیایی یا گیاهی مختلف و یا مواد مخدر عملکرد متفاوت از خود بروز میدهد. و آیا فردی که به کما رفته و هوشیاری خود را از دست داده و هیچ عکس العملی از خود نشان نمی دهد، قلبش از کار افتاده یا مغزش؟!!!
منبع خبرگزاری ایسنا و چند سایت معتبر علمی؟؟!!!!!
همانطور که در متن آمده و نتایج مطالعات نشان داده افراد دارای قلب پیوندی دچار تغییراتی در حافظه خود شده اند. در رابطه باقلب مصنوعی و یا باطری قلب مطالعاتی انجام نشده که برای نتیجه گیری نیازبه مطالعه و بررسی بیشتر هست.
و اما قلب مصنوعی! اولا در مطالعات نروکادیولوژی ادعا بر این نیست که مغز قلب همه امور جسم و روان انسان را اداره می کند! و محققان این رشته کلیه فعالیت های مغز را بنام مغزقلب ثبت نمیکنند! لذا انسان با قلب مصنوعی هم توانسته زندگی کند. (لازم است بدانید که عمر افراد دارای قلب مصنوعی پس از دریافت قلب بسیار کوتاه بوده و نیز آزمایشاتی پیرامون تغییرات حافظه و قدرت حل مساله و غیره روی این افراد انجام نشده) دوما تاکنون مغز مصنوعی تولید نشده و قضاوت راجع به اینکه انسان می تواند با آن زنده بماند و زندگی کند یا خیر امکان پذیر نیست. راجع به رابطه قلب، مغز و شخصیت هم نمی تواند سریع قضاوت کرد. تا کنون این امر ثابت شده که از دست دادن احساسات سبب تغییر در قدرت پردازش و تحلیل شده و شخصیت فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. از آنجایی که قلب با ترشح هورمون های مربوط با احساسات در ارتباط است احتمال وجود رابطه قلب و شخصیت کم نیست. که البته این موضوع هم نیاز به مطالعات بسیار دارد. اجمالا می توان گفت اغلب این موضوعات جدید هستند و برای قضاوت علمی نیاز به مطالعات فراوان است. زود قضاوت نکنیم.
با تشکر از نقطه نظر ارزشمند شما فرهیخته گرامی