کسب و کارهای وابسته به شانس و اقبال

کسب و کارهای وابسته به شانس و اقبال
نمی توان در گام نخست، موفقیت در کسب و کار را با احتمال تقدیر و شانس نسبت داد. در ابتدای هر فعالیتی اقتصادی، اصول و استراتژی های ویژه ای برای موفقیت وجود دارد ؛ پس از اجرای این اصول است که روح شانس ، در کالبد هر کسب و کاری دمیده می شود.
” مدت هاست به ما گفته اند ، نابغه ها قدرت خارق العاده ای دارند که با آن متولد می شوند …
– این مربوط به استعداد است .
– قدرت او خدادادی است .
– ازهمان تولدش معلوم بود .
حرف های بی رحمانه تری هم هست :
– آدم خوشانسی است .
(اردال دمیر قیران )
تحقیقات نشان می دهد افرادی که دارای این باورند که رفتارها ، کوشش ها و مهارت های آنان بر تقویت و تحکیم موقعیت ها چندان تأثیری ندارد ، برای کوشش های خود ارزشی قایل نیستند . آنها برکنترل زندگی خود به دست خویش در حال و آینده چندان ایمانی ندارند و در مقابل ، کسانی که بر این باورند که کنترل زندگی خود را شخصاً در دست دارند و برای مهارت ها و توانایی های خود ارزش قایلند به نتایج بهتری دست می یابند . ( بر گرفته از روانشناسی پرورشی نوین – دکتر علی اکبر سیف ۱۳۸۷)
کسی که بر سرنوشت کسب وکار خود تسلطی ندارد، شرایط بیرونی تهدید جدی برای او محسوب می شوند. فردی که از هر نظر کسب وکار خود را به صورت آگاهانه راهبری نکند ، تعیین کننده ی آینده ی شغلی خود نخواهد بود ؛ دیگران برای او تعیین تکلیف می کنند، مستقل نخواهد بود بلکه وابسته می ماند؛ احساس کفایت نمی کند ، همیشه مضطرب است ، احساس می کند که نیرویی نامرئی سرنوشت او را می چرخاند ، کنترلی بر شغل خود ندارد ؛ همیشه انتظار بدترین شرایط را دارد و احساسات منفی را بر تمامی شرایط کسب وکار خود گسترده می کند . در نهایت، چنین شخصی رفته رفته به این باور می رسد که دیگر همه چیز به شانس و اقبال بستگی دارد و او هرگز قادر نخواهد بود که سرنوشت خود را در دست بگیرد. این افراد با این نوع افکارمنفی، خود را درمانده و درهم شکسته می بینند و نیروی خود را برای تغییر شرایط خاموش می بینند.
هر کس به مقدار استقلال وجودی و شخصیت نفسانی و اراده و کوشش های خود در زندگی موفقیت دارد. (آیت الله امینی .تربیت .ص ۱۳۸)
مفهوم ” درماندگی آموخته ” شده ، نشان دهنده ی منفی ترین حالت مفهوم خود ( خود پنداره ) است . درماندگی آموخته شده به حالت یادگیرندگانی اشاره می کند که کوشش را با پیشرفت مرتبط نمی دانند . آنان یادگیرندگانی هستند که باور دارند که هر کاری بکنند به موفقیت دست نمی یابند . این اعتقاد که پیامدهای رفتار مستقل از رفتار فردند ابتدا به وسیله ی سلیگمن • (۱۹۷۵) مورد پژوهش قرار گرفت . سلیگمن مفهوم درماندگی آموخته شده را به عنوان حالت ویژه ای تعریف کرد که اغلب در نتیجه ی اعتقاد فرد مبنی بر اینکه رویدادها در کنترل او نیستند در او ایجاد می شود . (دکتر علی اکبر سیف – ۱۳۸۷)
جذب شانس و اقبال بلند ، یعنی این که به تحقق اهدافمان باورداشته باشیم و با یک ایمان و اراده ای محکم، به سوی ایجاد تفاوت های بزرگ حرکت کنیم . خوش اقبالی ازآن کسانی می شود که قواعد تحصیل موفقیت را بدانند و آن را بکار گیرند.
{ همت بلند دار که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیده اند }
(ناشناس)
این خود افراد هستند که اقبال و شانس خوب خود را رقم می زنند . موفقیت را نمی توان به تقدیر و شانس نسبت داد، بلکه موفقیت استفاده ی آگاهانه از موقعیت و فرصت های پیش روست. به بیانی دیگر: خوش شانسی هنگامی اتفاق می افتد که فرد آمادگی لازم را برای جذب آن به واسطه ی تلاش و سخت کوشی هدفمند، پیدا می کند .
سن، تحصیلات، پول، زمینه خانوادگی و تجربیات کودکی، موارد اصولی هستند که بر خلاف ظاهرشان موضوعات مهمی برای سعادتمند شدن ما نیستند. بررسی دوران کودکی بسیاری از کارآفرینان بزرگ و افراد برجسته ، اغلب در شرایط سخت و حتی در برخی اوقات توأم با شرایط فلاکت بار سپری شده است. آن اصل مهم که سبب توفیق این افراد می شود این است که آنها در مقطع مهمی از زندگی انتخاب کرده اند که سرنوشت امور و زندگی خود را به دست گیرند و با انگیزه ای قوی برای ایجاد تحولات شگرف، به خود متکی باشند. خوداتکایی، به جای اتکا به شانس و اقبال باعث افزایش روحیه مدیریت خویشتن و زندگی می شود . این تفکر راهبردی همیشه باعث نیرو بخشی در جهت تحقق بخشیدن به اهداف مورد نظرمی شود.
پاداش موفقیت به کسانی می رسد که بر رویدادهای زندگی خود کنترل داشته باشند . به گفته ی سنکا فیلسوف رومی : ” برای کشتی که مقصدی نداشته باشد ، باد موافقی نمی وزد . “
کسانی که معتقدند هر چقدر که تلاش به خرج دهند ، چندان فرقی به حال ایجاد تحول نخواهد داشت و خود را به مهره های شطرنج تشبیه می کنند که سرنوشت ، شانس آن ها توسط قدرت دیگران جا به جا و با آنها بازی می شود. ولی در روی دیگر سکه ، کارآفرینان هستند که باور دارند با تلاش هایشان می توانند امور را تغییر دهند، موفقیت یا پیروزی های بزرگ را نصیب خود کنند و همواره خود را در دل کارهای بزرگ می بینند.
خودتان شانس و اقبال را می سازید.
تحقیقات جالب و حیرت آوری در مورد اعتقاد به شانس و اقبال و تأثیر آن بر زندگی توسط محققان صورت گرفته است.
حنا لوینسون ، می گوید :” کسانی که معتقدند با تلاشها یشان می توانند امور را تغییر دهند افراد درونی نامیده می شوند ، مثلاً می توانند در کار موفق شوند ، ازدواج خوبی داشته باشند و به هدف هایشان برسند. کسانی که معتقدند هر کاری انجام دهند چندان فرق نخواهد کرد و خود را به مهره های شطرنج تشبیه می کنند که سرنوشت ، شانس یا قدرت دیگران آنها را جابجا می کند ، افراد بیرونی نامیده می شوند. به طور کلی درونی ها پویاتر و بیدارتر بوده و بیش تر درگیر تلاش هایی هستند که زندگی خود را هدایت و کنترل کنند .( مریم شاهنده. ارزیابی شخصیت. ۸۷)
انسان هایی که با یک اراده ای خستگی ناپذیر و تلاشی هدفمند دست به عمل می زنند، انسان های خوش شانسی هستند. اصولاً شانس های عالی به سراغ کسانی می آید که آنها به ثمره ی تلاش و کوشش اعتقاد دارند.
افرادی که در جریان پیشرفت و توسعه قرار دارند و از کسب و کار خود هدفی شکوهمند را دنبال می کنند ، لحظه به لحظه سوار بر ارابه ی پیشگامی و نوآوری و رونق به پیش می روند.
برای کسب موفقیت باید آموخت. موفقیت در کار به شانس بستگی ندارد ، بلکه به توانایی ، تجربه ، مهارت ، خلاقیت و عملکرد شما بستگی دارد .
( برایان تریسی)
برگرفته از کتاب : فتح قله های بزرگ کسب و کار ” اثر ابراهیم علی عزیزی .
ابراهیم علی عزیزی مدرس مهندسی فکر موفق
دروه های علمی و کاربردی کامیابی و موفقیت
مدیر سایت کلید اوج
نگرش آب باریکه (بخش دوم)
هدف های ارزشی درونی
نقش ارتباط ذهن و بدن
نقش ارتباط ذهن و بدن