اثر انگشت قالب های ذهنی

اثر انگشت قالب های ذهنی
زمانی که برای اولین بار انگشتنگاری برای تشخیص هویت به کار رفت، بعضی از وکلای دادگستری ایراد گرفتند که ممکن است آثار انگشتانی پیدا کرد که یکسان باشند ولی فرانسیس گالتون، انسانشناس معروف انگلیسی در جستجوهای خود راجع به اثرانگشت و موضوع وراثتی بودن آن به این نتیجه رسید که نقوش سرانگشت توارثی نیست و در کتاب آثار انگشتان از طریق علوم ریاضی ثابت کرد که ممکن نیست بتوانید اثرات انگشت مشابه بیابید. پس از گالتون نیز دانشمند دیگری به نام فورژ و در سال ۱۷۹۲ مطالعهای را روی خانوادههایی که ازدواج فامیلی در آنها رسم بود، آغاز کرد و تا سه نسل پیش رفت اما در نهایت به این نتیجه رسید که اثرات انگشت مشابه وجود ندارد. اثر انگشت در انسان، اثری از سایش شیارهای پایانه انگشت است. با توجه به اینکه هیچ دو انسانی اثر انگشت مشابه ندارند، میتوان از این موضوع برای بیان بهتر قالب های ذهنی افراد استفاده کرد. البته این مسأله به این معنی نیست که با قالب های ذهنی می توان به هویت افراد پی برد و آنها را شناسایی کرد . بلکه مفهوم اثر انگشت، تشبیه ای برای درک بهتر قالب های ذهنی منحصر به فرد انسان است. به عبارتی ، همانطور که اثر انگشت هر انسانی برای خودش منحصربه فرد است و در طول عمر فرد تغییر نمیکند، همانطور برخی از قالب های ذهنی افراد برای افراد منحصر به فرد هستند. میتوان گفت قالب های ذهنی، عینکهایی هستند که ما به چشم میزنیم و به شکل منحصر به فردی از طریق آنها دنیا را می بینیم ، احساس می کنیم و تفسیر و قضاوت می کنیم.
قالب های ذهنی بهگونهای هستند که به ما کمک می کنند تا امکان شناخت تفاوت های فردی افراد را بهتر شناسایی کنیم.
ایجاد اثر انگشت یک صفت ارثی- محیطی است که هر عامل قبل از تولد میتواند بر آن اثر گذارد مانند فشارهای روحی و روانی بر مادر و حتی فشاری که نوزاد وقت تولد متحمل میشود و حتی کمی تفاوت در درازای بند ناف باعث تغییر خطوط سرانگشت میشود. اثر انگشت کمی پس از تولد کاملاً تثبیت شده و غیرقابل تغییر است.
البته روند تکامل و شکل گیری ساختار قالب های ذهنی، شباهت چندانی با شکل گیری اثر انگشت ندارد . هر چند که مانند اثر انگشت، فشارهای روانی به مادر قبل از تولد و نقش وراثت و محیط در آن بی اثر نیست.
به عقیده ی پیاژه ، ساختارهای روان شناختی خاص – شیوه های سازمان یافته ی معنی دادن به تجربه به نام طرح واره ها – با افزایش سن تغییر می کنند. عکسِ اثر انگشت که تا آخر عمر ثابت می مانند ، تغییرات شناختی و قالب های ذهنی در طول عمر دچار تغییر می شوند. این ویژگی انعطاف پذیری قالب های ذهنی، دو فرایند انطباق و سازماندهی برای حفظ بقاء هستند که تغییرات را در قالب های ذهنی و یا طرحواره های توجیه می کنند.
انسانها برای سازگاری و انطباق یافتن با شرایط محیطی به طور مرتب محتوای قالب های ذهنی خویش را سازماندهی می کنند و از طریق این سازماندهی به طراحی و ترسیم شرایط زندگی روانی و دنیای بیرونی خود می کنند. آن چه را که در شرایط روانی و دنیای بیرونی زندگی افراد می بینیم ، مجموعه ای از تراوشات ذهنی هستند که در زندگی منعکس می شوند. بر همین اساس، شرایط زندگی هر فرد مانند اثر انگشتش، منحصر به قالب های ذهنی او دارد. یعنی چیزی که در افکار ، رفتار و زندگی افراد وجود دارد ، اثر قالب های ذهنی اوست. این مسأله مانند اثر انگشت ، هویت روانی منحصر به فرد افراد را فاش می کند.
تصویر زندگی هر کسی ، نمایشی از قالب های ذهنی اوست. هر انسانی در این دنیا، سبک فکری ، اعتقادی و باورهای منحصر به فرد خودش را در زندگی سازمان می دهد. به همان شکلی که در نظریه ی “دنیای خود ساختگی” جورج کلی(۱۹۵۵) ، این جهان بینی به این شکل بیان می شود . ” ما همانند دانشمندان با ساختن فرضیه هایی در باره ی محیط مان و آزمودن آن ها در برابر واقعیت تجربیات روزانه مان ، به دنیای خود می نگریم و آن را سازمان می دهیم . ما رویداد های موجود در زندگی ، یعنی واقعیت ها یا اطلاعات تجربه ی خود را مشاهده می کنیم و آن ها را به روش خود تعبیر می نمائیم . این تعبیر و تفسیر کردن شخصی ِ تجربه ، دیدگاه ی منحصر به فرد ما را نسبت به این رویدادها نشان می دهد، الگویی که آن ها را درداخل آن قرار می دهیم . ما می توانیم این الگو ها را با عینک ها آفتابی مقایسه کنیم که رنگ خاصی را به چیزی که می بینیم اضافه می کنند. فرضیه ها یا الگوی هایی که برای درک کردن و سازمان دادن دنیای مان می سازیم نیز همین طور هستند . این دیدگاه خاص ، الگوی منحصر به فردی که هر فرد آن را می آفریند ، چیزی است که جورج کِلی آن را ” نظام سازه ” می نامید . سازه ، نحوه ی نگاه کردن منحصر به فرد هر فرد به رویدادهای موجود در دنیای اوست .
تفاوت سلیقه ها ، باورها ، اعتقادات، احساسات و نگرش ها از این موضوع سرچشمه می گیرد که انسان ها قالب های ذهنی بی همتای خود را سازماندهی و طراحی می کنند. درست همانطور که اثر انگشت ما بی همتا است ، قالب ذهنی ما هم بی همتا است، ولی با این تفاوت که اثر انگشت تا آخر عمر، غیر قابل تغییر است ولی محتوای قالب های ذهنی می توانند تغییر کنند و یا تا آخر عمر ثابت بمانند.
قالب های ذهنی می توانند حمایت کننده و یا تهدید کننده زندگی افراد باشند. وقتی قالب ذهنی افراد بر اساس اضطراب ، ترس و احساس ناامنی و درماندگی ، سازماندهی شوند ، اثر منفی خود را بر کیفیت و کمیت شرایط زندگی ، دقیقاً همانند اثر انگشت ، بر جای می گذارد . ولی اگر محتوای قالب ذهنی افراد برا ساس احساس شایستگی ، انتظار مثبت ، احساس تسلط ، نگرش ها و طرحواره های روانی پویا ، سازماندهی شود ، آثار مثبت این فضای روانی نیرومند، باعث اثربخشی یک زندگی کارآمد و قدرتمند می گردد.
فراموش نکنید که ما انسان های متفاوتی نیستیم، بلکه قالب های ذهنی متفاوتی هستیم.
ابراهیم علی عزیزی
مدرس و پژوهشگر روان شناس انگیزش پیشرفت
پایه گذار مهندسی تفکر پیشرفت گرا
نگرش آب باریکه (بخش دوم)
هدف های ارزشی درونی
نقش ارتباط ذهن و بدن
نقش ارتباط ذهن و بدن