گریز از موفقیت، چرا؟

گریز از موفقیت، چرا ؟
فشار روانی ایجاد تفاوت های بزرگ
دلایل مختلفی وجود دارد که افراد از ایجاد تغییر و تفاوت در عرصه های گوناگون زندگی اجتناب می کنند. در اینجا به جنبه ی مختلف این دلایل می پردازیم.
انسان ها به عنوان تنها موجوداتی که از خودآکاهی ، تخیل و عقل و روحی الهی برخوردارند ، از عجایب بزرگ این گیتی به شمار می آیند. ولی این ویژگی ها می توانند باعث نعمت و یا دردسر شوند. اگر چه افراد از قدرت انتخاب و آزادی برخوردار هستند ولی همه ی انسان ها قادر به استفاده از این موهبت ها نیستند و این احساسات و ویژگی ها می توانند به طور فزاینده ای به قیمت احساس انزوا و اضطراب و ترس از شکست منجر شود.
در فرهنگ و جامعه ای که متکی به جمع گرایی و وابستگی های خانوادگی ، فرهنگی و سیاسی، برنامه ریزی شده است، وقتی افراد بخواهند به صورت فردی به تحرکات و انتخاب های جدید دست بزنند ، این احساس انتخاب می تواند مرز احساس امنیت و اطمینان از یک زندگی تثبیت شده را دچار تنش سازد.این اتفاق می تواند شبیه به جدایی کودک از مادر باشد . تجربه استقلال و ایجاد سبک زندگی جدید می تواند انسان را از طبیعت و ریشه های قبلی زندگی جدا کند . این جابجایی و تغییرات می تواند هزینه و فشارهای روانی برای افراد به همراه داشته باشد . ورود به میدان تغییرات جدید مانند وارد شدن به جهان ناشناخته آلیس در سرزمین عجایب است ؛ سرشار از پیچیده گی های مرموز . خلاقانه زیستن ، هزینه دارد . تعلق پذیری و وابستگی به ریشه های گذشته برای برخی افراد امنیت بیشتر آرامش در بر دارد . خلاقانه زیستن، می تواند شخصیت جدید و هویت تازه ای به انسان هدیه دهد، ولی این هدیه برای برخی از انسان ها گران قیمت است و حاضر به پرداخت چنین بهای روانی برای آن نیستند.
تغییر باورها و ایجاد باورهای جدید اغلب برای افرادی که روح جسارت و بی باکی در آنها ضعیف است ، حرکتی بسیار ریسک پذیر و انتحاری جلوه می دهد .
تحرک در جهت درک نیرومندی خویش و توانایی دیدن یک زندگی و شخصیت مستقل، نیاز به دست کاری ریشه های زندگی گذشته ی فردی و ایجاد ریسک های تازه تر را می طلبد . اغلب افراد برای هماهنگ شدن با یک زندگی متفاوت از گذشته ، به دلیل وابستگی های شخصی ، خانوادگی ، اجتماعی و حتی سیاسی توانمند نیستند، به همین دلیل گریز از موفقیت و اجتناب از پیروزی برای آنها راحت تر از اقدام به تغییر است.
ولی باید به یاد داشت که انسان برای سازگاری به این جهان پا نگذاشته بلکه ذات و سرشت انسان بر خلاف حیوان، برای تحول زایی و فرا رفتن برنامه ریزی شده است. این ویژگی و طبیعت راستین انسان است و از او چنین انتظاری می رود که از حد و مرزهای یک زندگی خطی و معمولی گذر کند .همین توانایی است که امکان زنده ماندن و فرا رفتن او را از وابستگی ها رکود کننده ، جدا می سازد. انسان اگر غیر از این باشد از مرز خود یگانگی(سرشت راستین ) به دوگانگی ( خودبیگانگی ) وارد می شود و همین حریم باعث دلمردگی ، احساس درد و روان رنجوری در او می گردد. زیرا عمق ریشه وجودی انسان در تغذیه از تغییر و تحول جا می کند . جدایی از خودیگانگی چیزی است که انسان را از انسان بودن محروم می کند. اساس ترین بدختی و ریشه نابسامانی مادی و روحی انسان ، ترس از موفقیت و پیشرفت است (تغییر و تحول). به گفته ی فروم (۱۹۵۵) یک تفاوت مهم بین افرادی که از لحاظ روانی سالم هستند و افراد روان رنجور یا دیوانه ، این است که افراد سالم پاسخ هایی را برای وجودشان پیدا می کنند – پاسخ هایی که با کل نیازهای انسان ها مطابقت کامل دارند.
درک ماهیت وجودی (فطرت آفرینشگری ) راهی برای آفرینش زندگی به سبک هماهنگ با طبیعت وجودی برای نوع بشر است. – قابلیت یک زندگی خودشکوفا – به قول مزلو (۱۹۷۰) نیاز های خود شکوفایی ، به کمال رساندن خود ، تحقق بخشیدن به تمام استعدادها، و میل به خلاق شدن به معنی کامل کلمه را شامل می شود. افرادی که به سطح خودشکوفایی رسیده اند، انسان کامل می شوندو نیازهایی را ارضا می کنند که دیگران صرفاً نظری اجمالی به آنها می اندازند یا اصلا توجهی به آنها ندارند. مزلو معتقد است افرادی که به سطح خود شکوفایی نرسند و به نوعی محرومیت از آن (ارزش های B) به ” فرا آسیب” یا ” فقدان فلسفه ی زندگی” می انجامد.
مزلو معتقد بود همه ی انسان ها استعداد خودشکوفایی دارند ، پس چرا همه ی ما خودشکوفا نمی شویم. وی معتقد بود هر انسانی با میل به سلامتی و گرایش به رشد کردن در جهت خودشکوفایی متولد می شوند ولی تعداد کمی از افراد به ان می رسند . مزلو یکی از موانع را برای خودشکوفایی عقده یونس می نامد . مزلو عقده یونس را ترس از ” بهترین بودن” تفسیر کرد.این فلسفه بیانگر ترس از موفقیت ، ترس از سرنوشت عالی ، ترس از حیرت زیبایی و کمال .
در نهایت تحرک برای عالی تر شدن و انگیزه داشتن برای موفقیت و پیشرفت می توانند به فلسفه زندگی انسان معنای باشکوه ببخشد. و انسان را از مرز یک زندگی کسالت آور، بی معنا و بی هدف به سوی یک زندگی خود شکوفا و ارزشی هدایت نماید.
ابراهیم علی عزیزی
مدرس روان شناسی انگیزش پیشرفت
پایه گذار تفکر پیشرفت گرا
نگرش آب باریکه (بخش دوم)
هدف های ارزشی درونی
نقش ارتباط ذهن و بدن
نقش ارتباط ذهن و بدن